طرف. (برهان) (انجمن آرا). سو. (برهان). سوی. (جهانگیری) (انجمن آرا). جانب. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) : خری که کاه و جو وی ز برگ تاک و تکسک مراغه کردن و غلطیدنش اسو با سو. سوزنی (در هجو جلالی شاعر که پدر او ترسا بود). فرهنگها به استناد همین بیت، معنی ’اسو’ را سوی و طرف و جانب گفته اند، لکن کلمه اگر بمعنی سوی و جانب باشد معنی نمیدهد مگر اینکه ’اسو’ را مرکب فرض کنیم از ا بمعنی (از این) و سو بمعنی جانب، آن وقت شعر معنی گونه ای شاید بدهد ولی آن هم درست نیست، چه در آن صورت قافیۀ سو در قطعۀ کوتاهی تکرار میشود و حال آنکه سوزنی در همه جا حتی در قصاید طویل هم هیچ وقت قافیه را تکرار نمیکند. معنی این کلمه در بیت سوزنی معلوم نیست.
طرف. (برهان) (انجمن آرا). سو. (برهان). سوی. (جهانگیری) (انجمن آرا). جانب. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) : خری که کاه و جو وی ز برگ تاک و تکسک مراغه کردن و غلطیدنش اسو با سو. سوزنی (در هجو جلالی شاعر که پدر او ترسا بود). فرهنگها به استناد همین بیت، معنی ’اسو’ را سوی و طرف و جانب گفته اند، لکن کلمه اگر بمعنی سوی و جانب باشد معنی نمیدهد مگر اینکه ’اسو’ را مرکب فرض کنیم از اَ بمعنی (از این) و سو بمعنی جانب، آن وقت شعر معنی گونه ای شاید بدهد ولی آن هم درست نیست، چه در آن صورت قافیۀ سو در قطعۀ کوتاهی تکرار میشود و حال آنکه سوزنی در همه جا حتی در قصاید طویل هم هیچ وقت قافیه را تکرار نمیکند. معنی این کلمه در بیت سوزنی معلوم نیست.
نام قریتی است از قرای بلوک زیرآب مازندران. (یادداشت بخط مؤلف). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 آمده است: دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی. واقع در سه هزارگزی باختری زیرآب
نام قریتی است از قرای بلوک زیرآب مازندران. (یادداشت بخط مؤلف). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 آمده است: دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی. واقع در سه هزارگزی باختری زیرآب
یکی از هفت ولایت روس قدیم است که در داستانهای نظامی آمده است: از ایسو کمربسته گردنکشی برون زد جنیبت چو تندآتشی، نظامی، ز ایسو زمین تا بخفچاق دشت زمین را بتیغ و زره درنوشت، نظامی، بیمار گردانیدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، دردمند کردن، (تاج المصادر بیهقی)، پیوسته بودن بر چیزی و نیکو قیام نمودن برآن، (منتهی الارب) (آنندراج)، مواظب شدن بر چیزی، (از ناظم الاطباء)، پائیدن، (منتهی الارب) (آنندراج)، فرزندان بسیار زادن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، فرزندان بسیار آوردن، (از ناظم الاطباء)، پیه پیدا شدن در شتر و ناقه، (منتهی الارب) (آنندراج)، برقرار ماندن پیه ماده شتر، (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
یکی از هفت ولایت روس قدیم است که در داستانهای نظامی آمده است: از ایسو کمربسته گردنکشی برون زد جنیبت چو تندآتشی، نظامی، ز ایسو زمین تا بخفچاق دشت زمین را بتیغ و زره درنوشت، نظامی، بیمار گردانیدن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، دردمند کردن، (تاج المصادر بیهقی)، پیوسته بودن بر چیزی و نیکو قیام نمودن برآن، (منتهی الارب) (آنندراج)، مواظب شدن بر چیزی، (از ناظم الاطباء)، پائیدن، (منتهی الارب) (آنندراج)، فرزندان بسیار زادن، (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)، فرزندان بسیار آوردن، (از ناظم الاطباء)، پیه پیدا شدن در شتر و ناقه، (منتهی الارب) (آنندراج)، برقرار ماندن پیه ماده شتر، (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، 48000 گزی شمال بیرجند سر راه مالرو عمومی. کوهستانی، معتدل. سکنۀ آن 549 تن. شیعه. زبان: فارسی. آب آن از قنات است. محصول آن غلات، تریاک، بنشن. شغل اهالی آنجا زراعت، گله داری، جاجیم، پلاس و قالیچه بافی است. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند، 48000 گزی شمال بیرجند سر راه مالرو عمومی. کوهستانی، معتدل. سکنۀ آن 549 تن. شیعه. زبان: فارسی. آب آن از قنات است. محصول آن غلات، تریاک، بنشن. شغل اهالی آنجا زراعت، گله داری، جاجیم، پلاس و قالیچه بافی است. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مخفف اوسو باشدکه بمعنی ربودن و ربایندگی و ربایش است. (برهان) ، گروهی از فارسیان نژاده. (التفهیم). دهقانان و شهزادگان و مرزبانان. اساوره. رجوع به اخبارالطوال ص 302 و خاندان نوبختی ص 62 و 67 شود، (در اصطلاح نظام) بواحد سواره نظام اطلاق شود
مخفف اوسو باشدکه بمعنی ربودن و ربایندگی و ربایش است. (برهان) ، گروهی از فارسیان نژاده. (التفهیم). دهقانان و شهزادگان و مرزبانان. اساوره. رجوع به اخبارالطوال ص 302 و خاندان نوبختی ص 62 و 67 شود، (در اصطلاح نظام) بواحد سواره نظام اطلاق شود
سوختن خاج و صلیب. آتش زدن صلیب و خاج، ظاهراً کنایه از مخالفت کردن با دین مسیح و اظهار دشمنی با ترسایان و مسیحیان: در هری این ساحری دیدی به ترک و روم شو تا چلیپا سوختن بینی تو در چین و خزر. سنائی. رجوع به چلیپا شود
سوختن خاج و صلیب. آتش زدن صلیب و خاج، ظاهراً کنایه از مخالفت کردن با دین مسیح و اظهار دشمنی با ترسایان و مسیحیان: در هری این ساحری دیدی به ترک و روم شو تا چلیپا سوختن بینی تو در چین و خزر. سنائی. رجوع به چلیپا شود
دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی. این دهکده کوهستانی و معتدل و دارای 430 تن سکنه است، آب آن از چشمه و رود خانه تالار و محصول آن برنج و غلات و لبنیات می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و کارگری در معدن ذغال سنگ زیرآب و از صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان راستوپی بخش سوادکوه شهرستان شاهی. این دهکده کوهستانی و معتدل و دارای 430 تن سکنه است، آب آن از چشمه و رود خانه تالار و محصول آن برنج و غلات و لبنیات می باشد. شغل اهالی زراعت و گله داری و کارگری در معدن ذغال سنگ زیرآب و از صنایع دستی زنان کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
به معنی ربودن و رباینده و آنرا اوسه بر وزن بوسه و اوسوم هم گویند، (آنندراج)، ریسمانی که خوشه های انگور از آن آویزند، (از ناظم الاطباء) (برهان)، آونگ، (انجمن آرا) (آنندراج)
به معنی ربودن و رباینده و آنرا اوسه بر وزن بوسه و اوسوم هم گویند، (آنندراج)، ریسمانی که خوشه های انگور از آن آویزند، (از ناظم الاطباء) (برهان)، آونگ، (انجمن آرا) (آنندراج)